در باره مردی که یکی را نگهداشت و دیگری او را کشت و یکی دیگر نگاه می کرد.
به روایت کتاب مردی که مرد دیگری را نگاه داشت و مرد دیگری او را بکشت و یک مرد دیگر نظارهگر این صحنه بود و از قتل جلو گیری نکرد .به محضر امیر المومنین آوردند و او چنین حکم کرد که :قاتل را به قتل برسانند و آن کس که مقتول را نگاه داشته به حبس ابد اندازند تا بمیرد و آن شخصی که نظاره گر حادثه بوده و از قتل جلو گیری نکرده را نیز دو چشمانش را از حدقه بیرون آورند تا کور شود.
منبع :کتاب داوریهای حیرت انگیز.
داوری امیر المومنین در باره کسیکه فرج زن خود را بریده بود
و به همان سند سابق در کتاب مذکور فرموده مردی فرج زن خود را قطع کرد .آن حضرت داوری فرمود که باید دیه او را از مرد بگیرند و مجبور کنند که زن را نیز امساک کند و نگهدارد.
مترجم گوید که این حدیث را در مستدرک از جعفریات روایت فرموده است ج3ص281و در رسایل ج3ص501و کلینی به اسناد خود روایت کرده از حضرت صادق که در کتاب امیر المومنین (ع)است که هر گاه کسی فرج زوجه خود را قطع کند دیه کامله زن را از او اخذ می نماییم .ودر کتاب در همان صفحه فرموده که نصف دیه مرد پانصد دینار است که دیه کامل یک زن باشد و منافات ندارد.
و حکم کرده آن حضرت در مورد دو دختر که به حمام رفتند و یکی از آنها بکارت (پرده)دیگری را با انگشت برداشت..بر آنکه بکارت دختر را برداشته حد بزدند و مهر آن دختر را نیز باید بدهد.
حکم آن حضرت در مورد نماز در مورد شش تن.
وایضا به همان سند سابق :و حکم فرمودند آنحضرت که شش تن در نماز تقصیر نمی کنند .(نمازی که قضا نیست برای این اشخاص )اول گرد آورندگان و جمع کنندگان خراج در قلمرو و جبایت و جمع آوری خودشان.
دوم :امیری که در قلمرو و امارت و فرماندهی خود دور می زند .
سوم :بازرگانی که در تجارت خود از این سوق و بازار بدان سوق و بازار رود .
چهارم چوپان و کله گله بانی در طلب آب و گیاه از این صحرا بدان صحرا رود.
پنجم :مردی که برای لهو دنیا در طلب صید بیرون شود.
ششم:راهزنی که برای طریق مسلمین در تردد است.
داوری آن حضرت در باره راه زنان
و حکم فرمود در مورد کسانیکه راه زنی مسلمانان می کنند و آنها را به قتل می رسانند و اموال آنها را بغارت می برند ..که کشته شوند و بدار آویخته شوند.
و حکم کرد در باره کسیکه اموال مردم را می برد ولی کسی را نمی کشت . اینکه دست و پای آنها را بخلاف یکدیگر قطع کنند(یعنی دزد را به قتل نمیرساند ولی دست راست و پای چپشان را قطع می کنند )
داوری آن حضرت در باره مردی که پسر سیاه خود را انکار می کرد
پسر سیاه رنگی را نزد عمر خلیفه دوم آوردند و پدر فرزند می گفت این فرزند من نیست .
عمر خواست قضاوتی براند و امر کرد به تعزیر آن مرد!علی (ع)به آن مرد فرمود که : هیچگاه با مادر این فرزند در ایام حیض همبستر شده ای؟
گفت آری..فرمود :از این روی خداوند اورا سیاه چهره پدید آورد .
و در روایت کلبی است که امیر المومنین فرمودند : بروید زیرا که این پسر شما است و چون خون بر نطفه غلبه کرده است فرزند شما سیاه چهره شده.
داستان زن دیوانه که زنا کرده بود
شیخ مفید در ارشاد فرموده:که علمای اهل سنت و شیعه روایت کرده اند که کسی با زن دیوانه زنا نموده و پس عمر بن الخطاب امر کرده بود که بر او حد زنا اقامه نمایند .پس امیر المومنین فرمود چه شده بر این زن دیوانه آل فلان؟...
عرض کردند که کسی با این زن زنا کرده و فرار نموده و بینه بر این اقامه شده و عمر حکم کرده که بر این زن حد جاری شود علی(ع)فرمودند این زن را به نزد عمر ببرید و به او بگویید که آیا ندانستی که این زن مجنون آل فلان است و او عقل ندارد و در اختیار خود نیست؟
ورسول خدا فرموده قلم تکلیف بر داشته شده از دیوانه تا عاقل شود و بهوش خویش باز آید و این دیوانه عقل ندارد.
آن زن را نزد عمر بردند و حد را از او برداشت و گفت:فرج الله عند لقد کدت اهلک فی جلدها..خداوند در کار علی گشایش دهد که نزدیک بود بواسطه حد زدن بر این دیوانه هلاک شوم.
داوری حضرت علی (ع) در باره زنی که سفیده تخم مرغ بر جامه خود ریخت و مردی انصاری را تهمت رسوایی زد
در کتاب عجایب احکام امیر المومنین (ع)است که حدیث کرده مرا پدرم محمد بن ابی عمیر از عمربن یزید از ابی المعلیاازحضرت ابی عبدالله صادق (ع)که آن حضرت فرمود:زنی را نزد عمر بن الخطاب آوردند که دامن مردی از انصار گرفته بود و آن زن به آن مرد انصاری مایل و خاطر خواه بود ..و حیله و چاره ای نداشت..پس تخم مرغ گرفت و زرده آن را بیرون آورده سفیده را بر جامعه های خود و بین .....ریخت پس از آن به نزد عمر شد و گفت ای امیر این مرد من را در فلان موضع چنین و چنان گرفت و مرا رسوا کرد ..عمر خواست آن مرد انصاری را عقوبت کند ولی علی (ع)در آنجا نشسته بود...
آن مرد انصاری گفت ای امیر (خطاب به خلیفه دوم)در کار من عجله روا مدار تا روشن شود..عمر به امیر المومنین رو کرده و گفت:یا ابلحسن شما چه می بینید در این باره؟
علی (ع)سفیدی در جامعه آن زن مشاهده کرد..فرمود شاید این زن در این مورد حیله کرده باشد سپس فرمود..آب جوشیده بسیار داغ برای من بیاورید..آب داغ و جوشیده برای آن حضرت آماده کردندپس حضرت امر کردند که آب جوشیده و داغ را بر روی آن سفیدی جامعه زن بریزند..پس آب جوش را بر موضع ریختند.
آن سفیدی جامه مستوی شد و خود را بگرفت و بسته شد..پس امیر المومنین آن سفیده بسته شده را بر گرفت و در دهان خود انداخت و چون طعم آن را دریافت و چشید از دهان خود بیرون انداخت ..بعد از آن به آن زن رو کرد تا آنکه زن اقرار کرد و اعتراف نمود به این تزویر و حیله..
حکایت اسبی که مردی را لگد زده و او را کشته
در بحار الانور از کتاب قصص الانبیا نقل کرده که شیخ صدوق از ابو موسی اسدی از نخعی از ابراهیم بن حکم از عمروبن خبیص از حضرت باقر (ع)روایت کرده که آن حضرت فرمود که رسول خدا علی (ع)را به یمن فرستاده بود و در آنجا اسبی از مردی گریخته بود و می دوید در اثنای دویدن لگد انداخته مردی را بکشت. اولیای مقتول صاحب اسب را گرفته به نزد حضرت علی(ع)آوردند .صاحب اسب اقامه شهود کرد که اسب او از خانه گریخته است و آن مرد را لگد زده.
حضرت علی (ع)فرمود دیه مقتول بر صاحب اسب نیست .اولیای مقتول از یمن بیرون آمده و نزد رسول خدا آمدند .عرض کردند یا رسول الله علی (ع)به ما ستم کرده و خون کشته ما را باطل ساخته است .رسول خدا فرمودند علی ستمکار نیست و برای ظلم کردن آفریده نشده زیرا که ولایت مخصوص علی است پس از من و حکم حکم اوست و قول قول اوست رد نمی کند ولایت و قول و حکم او را مگر کسی که کافر باشد و رضا نمی گردد و خشنود نمی شود به ولایت و قول و حکم او مگر کسی که مومن باشد و چون اهل یمن فرمایش رسول خدا را در باره علی (ع)شنیدند عرض کردند یا رسول الله ما بحکم علی راضی شدیم و قول او را پسندیدیم.
رسول خدا فرمود:این راضی شدن شما به حکم علی(ع)توبه شما است از آنچه که گفتید .